گیتار


امروز رفتم گیتار برداشتم که مقداری تمرین کنم دیدم هیچ ( به معنای واقعی کلمه) یادم نیست


کوک هم که نبود منم که بلد نیستم اون موقع استادمون کوکش می کرد


تازه یکی از پیچ های کوکش هم شکسته ( توی یه دعوا!) ... :D گفتم بی خیال


خودمو نباختیم گذاشتمش کنار گفتم واسه دکور خونه خوبه که :D


اینم هنر بنده که به نابودی کشیده شد

حتی دستم جون نداشت آکورد بگیره همش وز وز می کرد این سیماش

راستی چه با حال امروز رفتم دانشگاه یه پسره تو کلاسمون بود یه دست بند سبز تو دستش بود تو دلم کلی بهش گفتم ای ولله


عجب آدم با حالی ( فکر کنم شیرازی بود) بچه ها همش نگاش می کردن


پی نوشتم که ندارم :P

چه قده کم شد اون موقعه ها خیلی وراچی می کردما از وقتی کسی نیست باش حرف بزنم حرف برای گفتم هم کم دارم

اینم یه جورشه





۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

2 Comments:

ه ( ح ) پ ر و ط ( ت ) said...

به هر حال استفاده ابزارییه دیگه

لی لی پوت said...

هان سیلام عامو کجی؟ نیسی تودانشگاها!!!!!!!!!؟
وز وز !!! خی خی خی:دی

 
lily Johnson - Wordpress Themes is proudly powered by WordPress and themed by Mukkamu Templates Novo Blogger